فیلم | حکایتی در باب اخلاص عمل و نشانه‌های ریا
کد خبر: 3899280
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۳
ملکوت آرامش /۲۲

فیلم | حکایتی در باب اخلاص عمل و نشانه‌های ریا

ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر برجسته ادبیات، در بیست و دومین ویژه‌برنامه رمضانی «ملکوت آرامش» حکایتی را در باب اخلاص و نشانه ریا بیان می‌کند.

ساعدبه گزارش ایکنا، ساعد باقری، شاعر و پژوهشگر ادبی، در بیست و دومین قسمت «ملکوت آرامش» می‌گوید:

یکی دو حکایت و نقل قول از کتاب رساله قشیریه در باب اخلاص بشنوید. طبعاً وقتی گذر سخن به گوهر اخلاص می‌رسد، با آفات آن از جمله ریا و حظ نفس داشتن مناسبتی در سخن برقرار می‌شود.

در این رساله آمده است که عبدالله مرتعش گوید: چندین حج کردم بر تجرید (تنها به سفر حج رفتم). مرا پیدا گشت که آن همه حظ نفس بوده است مرا. از آنکه مادرم روزی گفت: سبویی آب برکش، بر من گران آمد، دانستم که فرمان بردن نفس از آن حج‌ها به حظ نفس بوده است که اگر از نفس فانی بودمی، آنچه حق شرع بود، بر من گران نمی‌آمد.

در این حکایت می‌گوید که در آن زمان رفتن به سفر حج سختی‌های بسیاری داشت و چندین بار به تنهایی و بدون آشنا و با وجود خطر راهزنان به این سفر رفته بودم و همین یک بار که فرمان مادر را متابعت نکردم، دانستم که همه آن سفرها حظ نفس بوده است.

صاحب رساله قشیریه در این حکایت نکته‌ای را از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) درباره نشانه ریا بهره گرفته است. گاهی ما نگرانیم که مبادا کارمان به ریا آلوده باشد، اما نمی‌توانیم درک کنیم که در چه کاری ریا ورزیدیم و یا مخلصانه طاعتی را به جای آوردیم. امام علی(ع) می‌فرماید که ریا یک نشانه دارد و آن اینکه وقتی پیش چشم دیگرانی، این طاعت را شاداب‌تر به جا می‌آوری و در خلوت سستی و کاهلی نسبت به آن طاعت داری.

صاحب رساله قشیریه گوید: از پوشیدگی‌های آفات نفس و اسرار علت‌های نفس آن است که مدح دوست دارد و هر که جرعه‌ای از این بخورد، هفت آسمان و زمین به مژه چشم بردارد و نشان آن این است که چون مدح دیگران نبیند کاهلی و سستی اندر وی پیدا آید. چنانکه گفته‌اند، یکی از پیران اندر مسجد نماز می‌کرد به سال‌های بسیار. همه در صف اول. روزی وی را چنین افتاد که پگاه به مسجد نتوانست شد. چون اندر آمد به صف آخر بایستاد. به یک چند او را ندیدند. چون آمد، گفت: چندین سال نماز، قضا می‌کردم که چنان دانسته بودم که اخلاص به جای آورده‌ام به خدای. آن روز که مردمان مرا به آخر صف دیدند، خجل شدم و بر من گران آمد. پس دانستم که نشاط من از رؤیت مردمان بوده است نه از فضیلت نماز جماعت. نمازها قضا کردم.

انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha